سفارش تبلیغ
صبا ویژن

افزایش فروش با تکنیک های مربی

راهنمای خرید کیس استوک

قطعات استوک به چه معنا است؟

در اصطلاح عامیانه به هر کالای غیر نو با هر شرایطی استوک (Stock) می گویند. این قطعات و محصولات (برای نمونه: لپ تاپ یا کیس) می‌توانند کارکرده، تعمیری، ریفربیش یا مرجوع شده باشند. بنابراین اساساً کالای استوک نو نیست اما ممکن است شرایط ظاهری آن خوب باشد.

یک لپ تاپ یا کیس استوک می‌تواند سال‌ها استفاده باشد یا تنها مدت کوتاهی کار کرده باشد اما مرجوع شده باشد که حالا به عنوان استوک فروخته می‌شود. باید در نظر داشته باشید که اغلب قطعات کامپیوتر و لپ تاپ‌های استوک سال‌ها استفاده شده‌اند و پس از سرویس یا تعمیر، به عنوان کالای استوک روانه بازار شده‌اند.

پس وقتی که درباره یک کالای استوک صحبت می‌کنیم، می‌تواند هر شرایطی داشته باشد اما در هر حالت یک کالای غیر نو و کارکرده است.

کیس هایی که در آنها قطعات دست دوم استفاده شده باشد کیس استوک نامیده می شوند. در این بخش قصد داریم به بررسی باید ها ونباید های خرید این کیس بپردازیم. با طیف نیوز همراه باشید… .

کیس ها قطعات مختلفی را در خود جای می دهند. اگر این قطعات دست دوم باشند به آن دستگاه کیس استوک گفته می شود که سلامت و کیفیت هر یک از این تجهیزات و قطعات نیز بسیار اهمیت دارد. در این راهنمای خرید، به اطلاعات مهم و ارزشمندی در این رابطه خواهیم پرداخت.

بدنه

بدنه با چهارچوب یک کیس استوک زمانی ارزش خرید دارد که ضربه نخورده باشد و هیچگونه آسیب یا ترک خوردگی به آن وارد نشده باشد. پس چنانچه چهارچوب دست نخورده باقی مانده باشد نیازی به هزینه اضافی و خرید یک کیس نو نخواهد بود و کیس دست دوم می تواند نیازهای شمارا مرتفع کند.

منبع تغذیه

یکی از مهم ترین و اصلی ترین بخش های سخت افزاری کامپیوتر ها و در کیس دست دوم منبع تغذیه آن است پس حتما این قطعه را از مکانی خریداری کنید که کاملا از صداقت فروشنده آن اطمینان داشته باشید. یک منبع تغذیه که مدت طولانی کار کرده باشد انتخاب خوبی برای کیس استوک شما نخواهد بود.

چرا خرید کیس استوک

خرید کیس استوک به دلایل زیر می تواند توجیه پذیر باشد :

خرید کیس استوک توجیه اقتصادی دارد

بطور معمول قیمت یک کیس استوک ، یک سوم تا یک چهارم کیس نو با همان مشخصات فنی است ! بنابراین از نظر اقتصادی میتوان با خرید کیس استوک تمیز و مطمئن ، تا حد زیادی در بودجه صرفه جویی کرد .

کانفیگ های مختلف برای کاربری های متفاوت

کیس های استوک را می توان با مشخصات فنی مختلف تهیه کرد. این کیس ها را میتوان با قدرت cpu  ،گرافیک ، رم و هارد بصورت سفارشی تهیه کرد و به این ترتیب برای کاربران عادی تا کاربران حرفه ای قابل استفاده است.

کیس استوک قابلیت ارتقا دارد

کیس های استوک را میتوان با تغییر سی پی یو ، اضافه کردن رم تا 64 گیگ ، اضافه کردن هارد معمولی و ssd  تا 8 ترابایت ارتقا داد.

مینی کیس ها کم حجم و جمع و جور هستند.

برخلاف کیس های بزرگ و رایج ، مینی کیس ها کوچک بوده و برای کاربرانی که با محدودیت فضای اتاق یا میزکار مواجه هستند گزینه ای مناسبی هستند. مینی کیس را می توان ایستاده و یا خوابیده زیر مانیتور استفاده کرد.

اندازه کامپیوتر دست دوم

کامپیوتر دست دوم در انواع و اندازه مختلف تولید می شوند. یکی از انواع اینها، کیس بزرگ یا سایز تاور هستند. این نوع معمولا مادر بورد بزرگ تری دارند و همین موضوع باعث می شود تا پورت USB بیش تری نیز داشته باشند. هم چنین این نوع معمولا از سه نوع خروجی تصویر با نام های HDMI ، VGA و DisplayPort نیز بهره می برند. علاوه بر این در اکثر کیسهای دست دوم سایز تاور می توانید سی پی یو، گرافیک، هارد و رم را نیز ارتقاء دهید. علاوه بر این یک ویژگی شگفت انگیز دیگر امکان استفاده از هارد یا حافظه SSD ( حافظه دارای سرعت انتقال بالا ) و هارد hdd را به طور همزمان خواهید داشت.

نوع دیگر کیس استوک، کیس مینی می باشد. این نوع همان طور که از نام آن پیدا است سایز کوچک تری دارد. این نوع در دو اندازه SFF و DT وجود دارند. در صورتی که فضای زیادی برای نگه داری از کامپیوتر شخصی نداشته باشید، این نوع گزینه بسیار مناسبی هستند. این کیس استوک مینی بسیار کوچک امکان استفاده در حالت افقی را نیز دارند. علاوه بر این در صورت استفاده به صورت افقی می توانید مانیتور خود را بر روی آن ها قرار دهید. به خاطر بدنه قوی مشکلی پیش نخواهد آمد.

هم چنین نوع دیگری به نام کیس کارکرده اولترا مینی نیز وجود دارند که فضای اشغالی آن ها در مقایسه با سایز تاور به نصف می رسد. این نوع اصطلاحا با سایز USFF و USDT شناخته می شوند.


بازاریابی عصبی چیست؟

بازاریابی عصبی کاربرد علوم اعصاب و علوم شناختی در بازاریابی است.

بازاریابی عصبی کاربرد علوم اعصاب و علوم شناختی در بازاریابی است. این می‌تواند شامل تحقیقات بازار باشد که سعی می‌کند نیازها، انگیزه‌ها و ترجیحات مشتری را که روش‌های سنتی مانند نظرسنجی و گروه‌های متمرکز نمی‌توانند آشکار کنند، کشف کند.

بازاریابی عصبی می تواند شامل ارزیابی تبلیغات خاص، بازاریابی، بسته بندی، محتوا و غیره باشد تا درک دقیق تری از واکنش مشتریان در سطح ناخودآگاه داشته باشد. و می‌تواند شامل استفاده از دانش به‌دست‌آمده از تحقیقات علوم اعصاب و علوم شناختی برای مؤثرتر کردن بازاریابی بدون آزمایش تبلیغات خاص یا سایر مواد باشد.

"علوم اعصاب مصرف کننده" گاهی اوقات به عنوان مترادف برای بازاریابی عصبی استفاده می شود.

آیا بازاریابی عصبی همیشه از علوم اعصاب استفاده می کند؟

همه با این تعریف نسبتاً گسترده موافق نیستند. برخی می گویند: "اگر این عصب شناسی واقعی نیست، بازاریابی عصبی نیست." آنها ترجیح می دهند از اصطلاح "بازاریابی عصبی" استفاده کنند تا فقط استفاده از ابزارهای عصب شناسی مصرف کننده برای ارزیابی تبلیغات خاص، محصولات و غیره را شامل شود. متخصصان اولیه بازاریابی عصبی از ابزارهایی برای اندازه گیری فعالیت مغز استفاده می کردند - برای مثال EEG و fMRI.

این تعریف محدود کمی شکسته می‌شود، زیرا امروزه برخی از ابزارهایی که بخشی از بسیاری از مطالعات عصب‌شناسی مصرف‌کننده هستند، مانند کدگذاری چهره، ردیابی چشم و آزمایش ضمنی، ماهیت رفتاری دارند. سایر ابزارهای رایج در فضای عصب‌شناسی مصرف‌کننده، داده‌های بیومتریک مانند ضربان قلب و پاسخ پوست گالوانیکی را که مستقیماً فعالیت مغز یا عصبی را اندازه‌گیری نمی‌کنند، اندازه‌گیری می‌کنند.

من کاربرد علوم شناختی را که شامل علوم رفتاری، روانشناسی و سایر زمینه‌ها می‌شود، به یک دلیل در نظر می‌گیرم: بازاریابان عصبی می‌خواهند رفتار مشتریان خود را بفهمند و پیش‌بینی کنند، و ترسیم خطوط مصنوعی بین رشته‌ها مفید نیست.

مقاله معنی کوچینگ چیست را بخوانید

ما تصدیق می کنیم که مشتریان اغلب نمی توانند ترجیحات یا فرآیندهای تصمیم گیری خود را به درستی توصیف کنند یا نمی خواهند، و ما به عنوان بازاریاب باید تفکر ناخودآگاه آنها را درک کنیم. ما ممکن است از طریق تصاویر fMRI، با یک آزمایش آزمایشگاهی هوشمندانه، با تجزیه و تحلیل داده های رفتاری در دنیای واقعی، یا ترکیبی از رویکردها، به این درک دست یابیم. محدود کردن خود به گروه محدودی از فناوری ها بی معنی است.

عصب شناسی مصرف کننده چیست؟

در سال‌های اولیه، اصطلاح «بازاریابی عصبی» با اشتیاق توسط برخی از ارائه‌دهندگان خدمات تبلیغ می‌شد، اما بسیاری از دانشگاهیان آن را تحقیر می‌کردند و حتی مورد تحقیر قرار می‌گرفتند. تحقیقات جدی کمی برای توجیه ادعاهای برخی از بازاریاب‌های عصبی وجود داشت، و محققان دانشگاه نمی‌خواستند خود را با موضوعی مرتبط کنند که آن‌ها آن را همتراز با فراروان‌شناسی یا بشقاب پرنده‌ها می‌دانستند.

در اوایل سال 2012، برخی در صنعت تغییر نام تجاری بازاریابی عصبی را به عنوان "علوم اعصاب مصرف کننده" برای تیز کردن تمرکز بر رویکردهای مبتنی بر علوم اعصاب و فرار از شهرت ناب ناشی از ارائه دهندگان بیش از حد خوش بینانه پیشنهاد کردند.

امروزه «علوم اعصاب مصرف‌کننده» و «بازاریابی عصبی» به جای یکدیگر استفاده می‌شوند، اگرچه افراد و شرکت‌ها اغلب یک اصطلاح را بیشتر از دیگری ترجیح می‌دهند.

با گذشت زمان، مفاهیم منفی اصطلاح "بازاریابی عصبی" کاهش یافته است. یک مطالعه بزرگ در دانشگاه تمپل این رشته را کاملاً از قلمرو شبه علم خارج کرد و موضوع را برای تحقیقات جدی دانشگاهی قابل قبول کرد. به عنوان مثال، توماس رمزوی از دانشکده بازرگانی کپنهاگ، این اصطلاح را در عنوان کتاب درسی خود با موضوع، مقدمه ای بر بازاریابی عصبی و علوم اعصاب مصرف کننده، قرار داده است.

امروزه می توان مدرک بازاریابی عصبی را در موسسات معتبر در سراسر جهان، به ویژه در اروپا، کسب کرد. یک مثال، کارشناسی ارشد در بازاریابی عصبی در دانشگاه خودمختار بارسلون است، جایی که من در دانشکده هستم.

آیا بازاریابی عصبی دستکاری است؟

ویکی‌پدیا می‌گوید: «نرومارکتینگ یک حوزه ارتباطی بازاریابی تجاری است که عصب‌روان‌شناسی را در تحقیقات بازار به کار می‌گیرد و واکنش حسی-حرکتی، شناختی و عاطفی مصرف‌کنندگان به محرک‌های بازاریابی را مطالعه می‌کند. مزایای بالقوه برای بازاریابان شامل کمپین‌ها و استراتژی‌های بازاریابی کارآمدتر و مؤثرتر، شکست‌های کمتر محصول و کمپین و در نهایت دستکاری نیازها و خواسته‌های واقعی افراد برای مطابقت با نیازها و خواسته‌های علایق بازاریابی است.

این تعریف در مسیر درستی قرار دارد، اگرچه من به شدت با این جمله مخالفم که هدف بازاریابان عصبی «دستکاری نیازها و خواسته‌های واقعی مردم» است.

بازاریابی عصبی ذاتاً دستکاری نیست، بلکه در مورد درک نیازها و خواسته های واقعی افراد است. با این دانش، بازاریابان می‌توانند محصولات بهتر و کمپین‌های تبلیغاتی کم‌تری توسعه دهند.

آیا بازاریابی همه بازاریابی عصبی است؟

یکی از چالش‌ها این است که از برخی جهات، همه بازاریابی‌ها بازاریابی عصبی است، زیرا کمپین‌های بازاریابی تقریباً همیشه در تلاش هستند تا نوعی فعالیت مغزی ایجاد کنند که منجر به رفتار مطلوب شود (مثلاً خرید یک محصول). اگرچه این روش مفیدی برای نگاه کردن به بازاریابی عصبی نیست، همانطور که گفتن "همه چیز شیمی است" (از آنجایی که همه موجودات زنده و غیر زنده از مولکول ها تشکیل شده اند) درست است اما مفید نیست. از این رو، ما تلاش‌های بازاریابی را که به‌طور خاص تحقیقات علوم اعصاب را در بر نمی‌گیرند - از طریق آزمایش‌های جدید یا با استفاده از داده‌های کار گذشته حذف می‌کنیم.

neurosciencemarketing.com

 


10 نشانه محیط کاری مثبت

عضویت در شرکتی که به سلامت محل کار اعتقاد دارد می تواند به معنای تفاوت بین شغلی باشد که دوستش دارید و شغلی که دوستش ندارید. محیط کاری مثبت کلید موفقیت است. به‌عنوان مشاور کسب‌وکار، مربی شرکتی و روان‌درمانگر برای سال‌ها، افراد زیادی از من می‌پرسند: «چگونه می‌توانم با منفی‌گرایی در محل کار کنار بیایم؟ آیا شرکت های خوبی برای کار وجود دارد؟ چگونه می توانم یکی را پیدا کنم و استخدام شوم؟»

محیط های کار سالم مجموعه ای از ویژگی های مشترک را نشان می دهند که باعث تعالی، بهره وری و رفاقت می شود. در اینجا 10 ویژگی سلامت محیط کار و محیط کاری مثبت را بیان می کنیم.

1. ارزش های مثبت

بیانیه ماموریت مثبت اهداف و رفتار نمایشی را مشخص می کند که بالاترین تعهد را نسبت به کیفیت و خدمات به یکدیگر، شرکت، مشتریان و سهامداران نشان می دهد. این شرکت برای دستیابی به اهداف خود از راه های اخلاقی و صادقانه با هدفی عالی برای بهبود سیاره و بشریت تلاش می کند.

2. جو آرام و مولد

مردم از آمدن به سر کار لذت می برند و احساس می کنند مورد قدردانی، تایید و پاداش هستند. علائم ترس، سلطه، قلدری، آزار جنسی و ارعاب وجود ندارد. خلاقیت، بهره وری و تفکر خارج از چارچوب شکوفا می شود.

3. تعهد به تعالی

کارمندان 200 درصد می دهند. آنها تلاش می کنند بهترین باشند و محصولات و خدمات با کیفیت بالا ارائه دهند. آنها مسئولیت اعمال و تصمیمات خود را بر عهده می گیرند.

4. ارتباط باز و صادقانه

همه به صورت کارت روی میز ارتباط برقرار می کنند و مشکلات را به روشی مثبت حل می کنند. وقتی بازخورد دشواری به آنها داده می شود، بازی های انتقام جویانه ای انجام نمی دهند. در عوض، آنها بازخورد را فرصتی برای رشد می دانند.

5. همکاری، حمایت و توانمندسازی

نگرش‌های می‌توانم، بیش از پیش برو و برد-برد نشانه‌های آشکاری از یک محیط کاری مثبت است. کارکنان حس رفاقت، همکاری و توانمندی دارند. رقابت سالم بدون خنجر زدن انتقام جویانه و کینه توزانه وجود دارد.

6. حس شوخ طبعی

کارمندان همه چیز را در چشم انداز نگه می دارند، سرگرم می شوند و می خندند. خنده باعث تولید اندورفین، داروهای ضد افسردگی طبیعی ما می شود.

7. شفقت، احترام و تفاهم

مهربانی و درک زمانی غالب می شود که کارکنان با چالش هایی مانند تصادفات، بیماری ها، تراژدی های شخصی و بلایای طبیعی مواجه می شوند. مردم معمولاً زمانی که با آنها خوب و با درک، شفقت و احترام رفتار شود، مایل بیشتری را برای دیگران طی می کنند.

8. انعطاف پذیری

شرکت و کارمندان آن تغییرات را می پذیرند، روندها و فناوری های جدید را می پذیرند و مهارت های جدید را در خود جای می دهند. آنها می دانند که اگر این کار را نکنند، کسب و کار به یک دایناسور تبدیل می شود. همانطور که گفته می شود، "تغییر تنها ثابت است."

9. تقویت مثبت

افراد برای ایجاد انگیزه نیاز به قدردانی، قدردانی و قدردانی دارند. تعریف و تمجیدهای واقعی، پاداش ها، پاداش ها، ترفیع ها، ترفیع ها و گواهی های موفقیت، روغنی در ماشین آلات هستند. این شرکت به طور مرتب از این راه ها از کارمندان تشکر می کند.

10. تاکید بر سلامت، خانواده و محیط زیست

این شرکت بیمه درمانی جامع با برنامه های کاهش وزن، ترک سیگار و سوء مصرف مواد ارائه می دهد. کافه تریا شرکتی دارای منوی سالم است و سالن بدنسازی شرکت مجهز به تجهیزات ورزشی است.

این شرکت برای مراقبت از کودک و/یا مراقبت از کودک در محل بازپرداخت می کند. خود دفتر دارای نورپردازی طبیعی و فرورفته با لامپ های رشته ای به جای هالوژن یا فلورسنت است. این سازمان با تشویق انرژی خورشیدی و بازیافت از محیط زیست آگاه است.

منبع: سایت ناصر حقیقی


15 نکته برای توسعه یک برنامه موفقیت موثر

کمی فکر دقیق تمام چیزی است که برای قرار دادن خود در مسیر درست نیاز دارید.

برنامه ها برای موفقیت در هر تلاشی بسیار مهم هستند. فرقی نمی کند که آن پروژه در حال ایجاد یک کسب و کار باشد یا نوشتن یک کتاب. بدون برنامه ریزی، حتی با نیت خوب ترین پروژه ها نیز می توانند به موانعی برسند یا حتی به طور کامل متوقف شوند. تدوین یک برنامه موفقیت به زمان و تلاش نیاز دارد. همچنین نیاز به سطح مشخصی از تجربه دارد و متأسفانه تازه واردان تنها پس از شروع پروژه های خود می توانند با این درک مواجه شوند.

بنابراین چه چیزی برنامه های موفقیت قابل اجرا را از برنامه های آماتوری متمایز می کند؟ پانزده کارآفرین از شورای کارآفرینان جوان بهترین نکات خود را برای برنامه ریزی موفقیت به اشتراک می گذارند و توضیح می دهند که چرا توصیه های آنها به ویژه در اجرای یک طرح مفید است.

1. هدف خود را بشناسید

هدف خود را بدانید هنگامی که می دانید موفقیت چگونه است، می توانید یک برنامه را شروع کنید. من با ایده های طوفان فکری شروع می کنم. به محض اینکه آنها را مورد طوفان فکری قرار دادم، ایده های اول و دوم را انتخاب می کنم که فکر می کنم بیشترین شانس را دارند که به من در رسیدن به هدفم کمک کنند. در نهایت من نقشه را اجرا می کنم. اگر شکست بخورد، بهترین گزینه دوم را انتخاب می کنم. همه برنامه ها برای اولین بار کار نمی کنند، بنابراین مهم است که خوش بین باشید.

 جان هال

2. همیشه "چرا" را درج کنید

همیشه «چرا» را بگنجانید. گاهی اوقات آنقدر غرق در تمام تلاش های سختی که برای رسیدن به اهدافتان نیاز است می شوید که فراموش می کنید چرا اینقدر سخت کار می کنید. همه روی هدف ملموس و چارچوب زمانی یا ضرب‌الاجل تمرکز می‌کنند، اما فراموش می‌کنند که چرا در وهله اول اینقدر سخت تلاش می‌کنند تا به آنجا برسند. این "چرا" سوختی است که وقتی بخار یا تمرکز خود را از دست می دهید، شما را به آنجا می رساند.

یعقوب تنور

3. در برنامه ریزی خود انعطاف پذیر باشید

در برنامه ریزی خود انعطاف پذیر باشید. ایجاد یک برنامه راحت تر از پایبندی دقیق به آن است. در تجارت، همه چیز تغییر می کند و شما باید بتوانید چرخش کنید. بنابراین درک کنید که وقتی برنامه موفقیت خود را تنظیم می کنید، باید انعطاف پذیر باشید. اگر بدانید که وارد شدن، موفقیت برای شما بسیار آسان تر خواهد بود.

- زک بایندر

4. یک بیانیه چشم انداز ایجاد کنید

هر شرکت موفقی یک بیانیه چشم انداز دارد و بهترین رهبران کسانی هستند که هدفی جسورانه تعیین می کنند، تیم خود را الهام می بخشند تا آن را دنبال کنند و کسب و کاری بسازند که به آن چشم انداز دست یابد. در سال 2016، یک چشم انداز دقیق و مکتوب از جایی که شرکت من در سال 2020 خواهد بود ایجاد کردم. Vivid Vision ما یک نقشه راه کلی برای سه سال گذشته بوده است و ما را در مسیر دستیابی به اهدافمان نگه داشته است.

- رابرت گلیزر

5. برای پشتیبانی با افراد دیگر تماس بگیرید

در حین نوشتن یک برنامه موفقیت، به سراغ افراد دیگری بروید که می توانند از شما حمایت کنند و در قبال آن اهداف پاسخگو باشند! برای ما بسیار آسان است که به صورت فردی بر روی گام‌های خود به سوی موفقیت تمرکز کنیم و فراموش کنیم که تکیه کردن به همکاران، خانواده و دوستان برای حمایت بهترین راه برای رسیدن به آن هدف است. یک دست یاری می تواند اهداف شما را به خط پایان برساند و منابعی را فراهم کند که نمی دانستید دارید.

- لیزا کورتیس

حتما مقاله کوچینگ کسب و کار چیست را بخوانید

6. بازار خود را درک کنید

هنگام نوشتن یک برنامه موفقیت موثر، مطمئن شوید که تحقیقات کافی برای درک بازار خود انجام داده اید. شما به اطلاعات دقیق در مورد بازار هدف خود نیاز دارید تا بدانید کسب و کار شما به آنها پاسخ می دهد و شانس موفقیت بالایی دارد.

- جرد آچیسون

7. ابتدا ایده خود را تأیید کنید

یک نکته برای نوشتن یک برنامه موفقیت موثر این است که ایده خود را تأیید کنید. شما نمی‌خواهید برنامه‌ای بنویسید که مشتریان یا مشتریان شما نمی‌خواهند، و نمی‌خواهید برنامه شما بر اساس چیزی باشد که فکر می‌کنید به جای کار درست بعدی، «باید» انجام دهید. برنامه خود را با بازار و در کنار اهداف بلندمدت خود اعتبار سنجی کنید.

- دیگو اورجولا

8. تعریف، توسعه و استقرار

من از یک چارچوب ساده برای ایجاد یک برنامه موفقیت پیروی می کنم، که عبارت است از تعریف، توسعه و استقرار. آنچه را که می خواهید تعریف کنید، دلیل نیاز به آن را توسعه دهید و برنامه خود را اجرا کنید. سخت ترین بخش این چارچوب این است که چرا به آن نیاز دارید تا بتوانید در نهایت برنامه خود را پیاده سازی کنید. اگر بتوانید این سه کار را در هر کاری که انجام می دهید انجام دهید، دلیلی نمی بینم که موفق نشوید.

- سلیمان تیموتی

9. آن را یک صفحه نگه دارید و آن را به روز کنید

آن را در یک صفحه نگه دارید و آن را به روز کنید. فکر کردن به همه چیزهایی که می خواهید انجام دهید، تغییر دهید و در زندگی به انجام برسانید می تواند دلهره آور باشد. چالش: برنامه زندگی خود را روی یک تکه کاغذ طراحی کنید. از خود بپرسید که اکنون، در 10 سال گذشته، چه چیزی برای شما مهم است و می خواهید در حین لذت بردن از بازنشستگی به چه چیزی نگاه کنید و جشن بگیرید. بسیاری از مردم گیر می کنند یا غرق می شوند و این تمرین بهترین مکان برای شروع است.

- جیسون داف

10. آن را به بخش های قابل مدیریت تر تقسیم کنید

همیشه ایده خوبی است که برنامه خود را به بخش های کوچکتر و قابل مدیریت تقسیم کنید. اگر به فهرست عظیمی از وظایف نگاه می‌کنید که هیچ پایان واقعی در چشم شما نیست، ممکن است احساس غمگینی کنید. با این حال، اگر آن را به کارهای کوچکتر تقسیم کنید، می توانید به آرامی شاهد تحقق برنامه خود باشید. برداشتن این مرحله همچنین به شما این امکان را می دهد که پیشرفت خود را ردیابی کرده و برنامه های آینده را انجام دهید.

- جان براکت

11. شعاری بسازید که طرح را تعریف کند

شعاری بسازید که طرح را مشخص کند. یک برنامه موفقیت موثر طولانی و خسته کننده به نظر می رسد. باید چیزی به یاد ماندنی وجود داشته باشد که طرح را به یک شعار یک جمله ای متراکم کند که همه بتوانند آن را بخوانند و دور آن جمع شوند. برای ما، این شعار "10/4" است. موفقیت شرکت ما این است که ظرف چهار سال تا 10/4 (تولد 40 سالگی من) در 10 شهر باشد. هدف را روشن و به یاد ماندنی نگه دارید.

- برت فارمیلو

12. طرح خود را ترسیم کنید

هنگام ایجاد یک برنامه موفقیت، فقط لازم نیست آن را بنویسید، بلکه می توانید آن را نیز ترسیم کنید. وقتی نقاشی می‌کشید، بخش‌های مختلف ذهنتان را درگیر می‌کنید. با دودل کردن یا ترسیم نقشه خود با استفاده از فلش ها، کلمات و اشیا، تصویر واضح تری در ذهن خود ایجاد می کنید. نقاشی می تواند به شما کمک کند کل تصویر را ببینید. سپس می توانید طرح دقیق تری را که کار می کند بنویسید.

- سید بلخی

13. روی نتایج تمرکز کنید

روی نتایج تمرکز کنید تا اقداماتی را پیشنهاد دهید. خیلی وقت‌ها، حتی برنامه‌ها هم ممکن است زمین بخورند و سقوط کنند، و ما به اشتباه فکر می‌کنیم که این پایان کار است، زیرا بار اول به نتیجه نرسید. ضروری است که ذهن خود را روی نتایجی که می خواهید به دست آورید نگه دارید و اقداماتی را بر اساس آنها برنامه ریزی کنید تا در دستیابی به آنها پایداری داشته باشید.

- کوین لیز

14. آن را برای خود منحصر به فرد کنید

برنامه موفقیت شما باید منحصر به فرد باشد. شما می توانید از یک الگو به عنوان راهنما یا طرح شخص دیگری به عنوان الگو استفاده کنید، اما در پایان، این باید برنامه موفقیت شما باشد. شما اهداف، انگیزه ها و تجربیات منحصر به فردی دارید، بنابراین از آنها برای ایجاد برنامه خود استفاده کنید. و هر کسی را که می‌گوید «اشتباه» انجام می‌دهید نادیده بگیرید.

- جاش کولباخ

15. برنامه های کوتاه مدت ایجاد کنید

من شانس زیادی برای نوشتن یک برنامه موفقیت درازمدت نداشتم، زیرا به نظر می رسد زندگی به سمت شما گلوله های منحنی می اندازد، اما در بررسی برنامه های کوتاه مدت موفق شده ام. من دوست دارم به خودم اهداف کششی کوتاه مدت بدهم و به نظرم انجام این کار به صورت شخصی و حرفه ای واقعا مفید است. حرکت در اهداف کوتاه مدت همیشه روی بلندمدت نیز تأثیر می گذارد و من را سریعتر به هدف می رساند.

- ارین بلاسکی



دیجیتال مارکتینگ چیست؟

هر بازاریابی که از دستگاه‌های الکترونیکی استفاده می‌کند و متخصصان بازاریابی می‌توانند از آن برای انتقال پیام‌های تبلیغاتی و سنجش تأثیر آن در سفر مشتری استفاده کنند. در عمل، دیجیتال مارکتینگ معمولاً به کمپین های بازاریابی اطلاق می شود که در رایانه، تلفن، تبلت یا دستگاه های دیگر ظاهر می شوند. این می تواند اشکال مختلفی داشته باشد، از جمله ویدئوی آنلاین، تبلیغات نمایشی، بازاریابی موتورهای جستجو، تبلیغات اجتماعی پولی و پست های رسانه های اجتماعی. بازاریابی دیجیتال اغلب با "بازاریابی سنتی" مانند تبلیغات مجلات، بیلبوردها و پست مستقیم مقایسه می شود. به طور عجیبی، تلویزیون معمولاً با بازاریابی سنتی همراه است.

دیجیتال مارکتینگ چیست؟

دیجیتال مارکتینگ که به آن بازاریابی آنلاین نیز می گویند، ترویج برندها برای ارتباط با مشتریان بالقوه با استفاده از اینترنت و سایر اشکال ارتباطات دیجیتال است. این نه تنها شامل ایمیل، رسانه های اجتماعی، و تبلیغات مبتنی بر وب، بلکه پیام های متنی و چند رسانه ای به عنوان یک کانال بازاریابی است.

اساساً، اگر یک کمپین بازاریابی شامل ارتباطات دیجیتال باشد، بازاریابی دیجیتال است.

بازاریابی درونگرا در مقابل بازاریابی دیجیتال

بازاریابی دیجیتال و بازاریابی درونگرا به راحتی با هم اشتباه گرفته می شوند و دلیل خوبی هم دارند. بازاریابی دیجیتال از بسیاری از ابزارهای مشابه بازاریابی ورودی استفاده می کند - ایمیل و محتوای آنلاین. هر دو برای جلب توجه مشتریان احتمالی از طریق سفر خریدار و تبدیل آنها به مشتری وجود دارند. اما 2 رویکرد دیدگاه های متفاوتی از رابطه بین ابزار و هدف دارند.

بازاریابی دیجیتال به این موضوع توجه می کند که چگونه هر ابزار فردی می تواند مشتریان بالقوه را تبدیل کند. استراتژی بازاریابی دیجیتال یک برند ممکن است از چندین پلتفرم استفاده کند یا تمام تلاش خود را روی یک پلتفرم متمرکز کند.

بازاریابی درونگرا یک مفهوم کل نگر است. ابتدا هدف را در نظر می گیرد، سپس به ابزارهای موجود نگاه می کند تا مشخص کند کدام یک به طور موثر به مشتریان هدف می رسد و سپس در کدام مرحله از قیف فروش باید اتفاق بیفتد.

مهمترین چیزی که باید در مورد بازاریابی دیجیتال و بازاریابی درونگرا به خاطر بسپارید این است که به عنوان یک متخصص بازاریابی، مجبور نیستید بین 2 مورد یکی را انتخاب کنید. در واقع، آنها بهترین کار را با هم دارند. بازاریابی درونگرا ساختار و هدفی را برای بازاریابی دیجیتال موثر در تلاش های بازاریابی دیجیتال فراهم می کند و اطمینان حاصل می کند که هر کانال بازاریابی دیجیتال در جهت یک هدف کار می کند.

بازاریابی دیجیتال B2B در مقابل B2C

بازاریابی دیجیتال برای شرکت‌های B2B و همچنین شرکت‌های B2C کار می‌کند، اما بهترین روش‌ها به‌طور قابل‌توجهی بین این دو تفاوت دارد.

  • مشتریان B2B فرآیندهای تصمیم گیری طولانی تری دارند و در نتیجه قیف های فروش طولانی تری دارند. استراتژی های ایجاد رابطه برای این مشتریان بهتر عمل می کند، در حالی که مشتریان B2C تمایل دارند به پیشنهادات و پیام های کوتاه مدت پاسخ بهتری بدهند.
  • تراکنش‌های B2B معمولاً مبتنی بر منطق و شواهد است، چیزی که بازاریابان دیجیتال B2B ماهر ارائه می‌کنند. محتوای B2C به احتمال زیاد مبتنی بر احساس است و بر ایجاد احساس خوبی در مشتری برای خرید تمرکز دارد.
  • تصمیمات B2B معمولا به ورودی بیش از یک نفر نیاز دارند. مواد بازاریابی که به بهترین نحو این تصمیمات را هدایت می کنند، معمولا قابل اشتراک گذاری و دانلود هستند. از سوی دیگر، مشتریان B2C از ارتباطات یک به یک با یک برند حمایت می کنند.

البته در هر قاعده ای استثنا وجود دارد. یک شرکت B2C با محصولی با قیمت بالا، مانند ماشین یا رایانه، ممکن است محتوای آموزنده و جدی تری ارائه دهد. استراتژی شما همیشه باید به سمت پایگاه مشتری شما باشد، چه B2B یا B2C.

انواع بازاریابی دیجیتال

به تعداد روش های تعامل با استفاده از رسانه های دیجیتال، تخصص های زیادی در بازاریابی دیجیتال وجود دارد. در اینجا چند مثال کلیدی آورده شده است.

حتما مقاله بیزینس کوچینگ چیست را بخوانید.

بهینه سازی موتور جستجو

بهینه سازی موتورهای جستجو یا سئو، از نظر فنی یک ابزار بازاریابی است تا به خودی خود نوعی بازاریابی. Balance آن را به عنوان "هنر و علم جذاب کردن صفحات وب برای موتورهای جستجو" تعریف می کند.

بخش "هنر و علم" سئو مهمترین چیز است. سئو یک علم است زیرا برای دستیابی به بالاترین رتبه ممکن نیاز به تحقیق و سنجش عوامل مختلف دارد. امروزه مهمترین عناصری که در بهینه سازی یک صفحه وب باید در نظر گرفته شوند عبارتند از:

  • کیفیت محتوا
  • سطح تعامل کاربر
  • سازگاری با موبایل
  • تعداد و کیفیت لینک های ورودی

استفاده استراتژیک از این عوامل سئو را به یک علم تبدیل می کند، اما غیرقابل پیش بینی بودن آن را به یک هنر تبدیل می کند.

در سئو، هیچ عنوان قابل اندازه گیری یا قانون ثابتی برای رتبه بندی بالا وجود ندارد. گوگل تقریباً به طور مداوم الگوریتم خود را تغییر می دهد، بنابراین پیش بینی دقیق غیرممکن است. کاری که می توانید انجام دهید این است که عملکرد صفحه خود را از نزدیک زیر نظر داشته باشید و بر اساس آن تنظیمات را انجام دهید.

بازاریابی محتوا

سئو یک عامل اصلی در بازاریابی محتوا است، استراتژی مبتنی بر توزیع محتوای مرتبط و ارزشمند به مخاطبان هدف.

مانند هر استراتژی بازاریابی، هدف بازاریابی محتوا جذب سرنخ هایی است که در نهایت به مشتریان تبدیل می شوند. اما این کار را متفاوت از تبلیغات سنتی انجام می دهد. به جای جذب مشتریان بالقوه با ارزش بالقوه از یک محصول یا خدمات، ارزش را به صورت رایگان در قالب مطالب نوشتاری ارائه می کند.

بازاریابی محتوا مهم است و آمارهای زیادی برای اثبات آن وجود دارد:

  • 84 درصد از مصرف‌کنندگان از شرکت‌ها انتظار دارند که محتوای سرگرم‌کننده و مفیدی تولید کنند.
  • 62 درصد از شرکت هایی که حداقل 5000 کارمند دارند روزانه محتوا تولید می کنند.
  • 92 درصد از بازاریابان معتقدند که شرکت آنها برای محتوا به عنوان یک دارایی مهم ارزش قائل است.

به همان اندازه که بازاریابی محتوا موثر است، می تواند مشکل ساز باشد. نویسندگان بازاریابی محتوا باید بتوانند در نتایج موتورهای جستجو رتبه بالایی کسب کنند و در عین حال افرادی را که مطالب را می خوانند، به اشتراک می گذارند و با برند تعامل بیشتری دارند، درگیر کنند. هنگامی که محتوا مرتبط باشد، می تواند روابط قوی در سراسر خط لوله ایجاد کند.

بازاریابی از طریق رسانه های اجتماعی

بازاریابی رسانه های اجتماعی به معنای هدایت ترافیک و آگاهی از برند با درگیر کردن افراد در بحث آنلاین است. محبوب‌ترین پلتفرم‌ها برای بازاریابی رسانه‌های اجتماعی فیس‌بوک، توییتر و اینستاگرام هستند که لینکدین و یوتیوب از آنها فاصله زیادی ندارند.

از آنجا که بازاریابی رسانه های اجتماعی شامل مشارکت فعال مخاطبان است، به روشی محبوب برای جلب توجه تبدیل شده است. این رسانه با 96% محبوب‌ترین رسانه محتوا برای بازاریابان B2C است و در حوزه B2B نیز در حال افزایش است. طبق گزارش موسسه بازاریابی محتوا، 61 درصد از بازاریابان محتوای B2B در سال جاری استفاده خود را از رسانه های اجتماعی افزایش دادند.

بازاریابی رسانه های اجتماعی معیارهای تعامل داخلی را ارائه می دهد که برای کمک به شما در درک میزان دسترسی شما به مخاطبان بسیار مفید است. شما باید تصمیم بگیرید که کدام نوع تعامل برای شما بیشترین اهمیت را دارد، چه تعداد اشتراک‌گذاری‌ها، نظرات یا کل کلیک‌ها روی وب‌سایت شما باشد.

خرید مستقیم حتی ممکن است هدف استراتژی بازاریابی شبکه های اجتماعی شما نباشد. بسیاری از برندها از بازاریابی رسانه های اجتماعی برای شروع گفتگو با مخاطبان استفاده می کنند تا اینکه آنها را تشویق کنند که فوراً پول خرج کنند. این امر به ویژه در برندهایی رایج است که مخاطبان مسن را هدف قرار می دهند یا محصولات و خدماتی را ارائه می دهند که برای خریدهای فوری مناسب نیستند. همه چیز به اهداف شرکت شما بستگی دارد.

بازاریابی پرداخت به ازای کلیک

پرداخت به ازای کلیک یا PPC عبارت است از ارسال یک آگهی در یک پلتفرم و پرداخت هر بار که شخصی روی آن کلیک می کند.

اینکه چگونه و چه زمانی مردم تبلیغ شما را می بینند کمی پیچیده تر است. هنگامی که یک نقطه در صفحه نتایج موتور جستجو، که به عنوان SERP نیز شناخته می شود، در دسترس است، موتور آن نقطه را با چیزی که اساساً یک حراج فوری است پر می کند. یک الگوریتم هر تبلیغ موجود را بر اساس تعدادی از عوامل اولویت بندی می کند، از جمله:

  • کیفیت تبلیغ
  • ارتباط کلمه کلیدی
  • کیفیت صفحه فرود
  • مبلغ پیشنهادی

هر کمپین PPC دارای 1 یا چند اقدام هدف است که بینندگان باید پس از کلیک بر روی یک تبلیغ انجام دهند. این اقدامات به عنوان تبدیل شناخته می شوند و می توانند معاملاتی یا غیر معاملاتی باشند. خرید یک تبدیل است، اما ثبت نام در خبرنامه یا تماسی که با دفتر خانه شما برقرار می شود نیز همینطور است.

هر آنچه را که به عنوان تبدیل‌های هدف انتخاب می‌کنید، می‌توانید آن‌ها را از طریق پلتفرم انتخابی خود پیگیری کنید تا ببینید کمپین شما چگونه کار می‌کند.

بازاریابی وابسته

بازاریابی وابسته به کسی این امکان را می دهد که از طریق تبلیغ کسب و کار شخص دیگری پول دربیاورد. شما می‌توانید تبلیغ‌کننده یا کسب‌وکاری باشید که با مروج کار می‌کند، اما روند در هر دو مورد یکسان است.

با استفاده از مدل تقسیم درآمد کار می کند. اگر شما وابسته هستید، هر بار که شخصی کالایی را که شما تبلیغ می کنید خریداری می کند، کمیسیون دریافت می کنید. اگر تاجر هستید، به ازای هر فروش که به شما کمک می‌کنند، به شرکت وابسته پرداخت می‌کنید.

برخی از بازاریابان وابسته به بررسی محصولات تنها 1 شرکت، احتمالاً در یک وبلاگ یا سایت شخص ثالث، می پردازند. دیگران با چندین تاجر رابطه دارند.

چه بخواهید یک وابسته باشید یا یکی را پیدا کنید، اولین قدم این است که با طرف مقابل ارتباط برقرار کنید. می‌توانید از پلتفرمی که برای اتصال شرکت‌های وابسته به خرده‌فروشان طراحی شده است استفاده کنید، یا می‌توانید یک برنامه خرده‌فروشی را شروع کنید یا به آن بپیوندید.

اگر خرده‌فروش هستید و کار مستقیم با شرکت‌های وابسته را انتخاب می‌کنید، کارهای زیادی وجود دارد که می‌توانید انجام دهید تا برنامه خود را برای مروجین بالقوه جذاب کنید. شما باید ابزارهایی را که برای موفقیت به آن شرکت های وابسته نیاز دارند ارائه دهید. این شامل مشوق هایی برای نتایج عالی و همچنین پشتیبانی بازاریابی و مواد از پیش ساخته می شود.

تبلیغات بومی

تبلیغات بومی بازاریابی پنهان است. هدف آن این است که با محتوای اطراف خود ترکیب شود تا به عنوان تبلیغات کمتر آشکار شود.

تبلیغات بومی در واکنش به بدبینی مصرف کنندگان امروزی نسبت به تبلیغات ایجاد شد. با دانستن اینکه سازنده یک تبلیغ برای اجرای آن هزینه می پردازد، بسیاری از مصرف کنندگان به این نتیجه می رسند که تبلیغ مغرضانه است و در نتیجه آن را نادیده می گیرند.

یک تبلیغ بومی با ارائه اطلاعات یا سرگرمی قبل از اینکه به هر چیزی تبلیغاتی برسد، این تعصب را دور می زند و جنبه «تبلیغ» را کم اهمیت جلوه می دهد.

مهم است که همیشه تبلیغات بومی خود را به وضوح برچسب گذاری کنید. از کلماتی مانند «تبلیغ شده» یا «حمایت مالی» استفاده کنید. اگر این شاخص‌ها پنهان شوند، خوانندگان ممکن است قبل از اینکه متوجه شوند که محتوا تبلیغاتی است، زمان قابل توجهی را صرف درگیر شدن با محتوا می‌کنند.

وقتی مشتریان شما دقیقا بدانند چه چیزی به دست می آورند، احساس بهتری نسبت به محتوا و برند شما خواهند داشت. تبلیغات بومی نسبت به تبلیغات سنتی کمتر مزاحم‌تر هستند، اما قرار نیست فریبنده باشند.

اتوماسیون بازاریابی

اتوماسیون بازاریابی از نرم افزار استفاده می کند تا کمپین های بازاریابی دیجیتال را تقویت کند و کارایی و ارتباط تبلیغات را بهبود بخشد.

طبق آمار:

  • 90? از مصرف کنندگان ایالات متحده شخصی سازی را "بسیار" یا "تا حدودی" جذاب می دانند.
  • 81 درصد از مصرف‌کنندگان دوست دارند برندهایی که با آن‌ها سروکار دارند، آنها را بهتر درک کنند.
  • 77? از شرکت ها به ارزش شخصی سازی در زمان واقعی اعتقاد دارند، اما 60? با آن مبارزه می کنند.

اتوماسیون بازاریابی به شرکت‌ها اجازه می‌دهد تا با انتظارات شخصی‌سازی همگام شوند. این به برندها اجازه می دهد:

  • جمع آوری و تجزیه و تحلیل اطلاعات مصرف کننده
  • کمپین های بازاریابی هدفمند طراحی کنید.

پیام های بازاریابی را در زمان های مناسب برای مخاطبان مناسب ارسال و ارسال کنید.

بسیاری از ابزارهای اتوماسیون بازاریابی از تعامل بالقوه (یا فقدان آن) با یک پیام خاص برای تعیین زمان و نحوه دسترسی بعدی استفاده می کنند. این سطح از سفارشی‌سازی بلادرنگ به این معنی است که شما می‌توانید به طور موثر یک استراتژی بازاریابی فردی برای هر مشتری بدون هیچ سرمایه‌گذاری زمانی اضافی ایجاد کنید.

بازاریابی ایمیلی

مفهوم بازاریابی ایمیلی ساده است - شما یک پیام تبلیغاتی ارسال می کنید و امیدوار هستید که مشتری احتمالی شما روی آن کلیک کند. با این حال، اجرا بسیار پیچیده تر است. اول از همه، باید مطمئن شوید که ایمیل های شما تحت تعقیب هستند. این به این معنی است که یک لیست انتخاب کنید که موارد زیر را انجام می دهد:

  • محتوا را هم در متن و هم در خط موضوع فردی می کند.
  • مشخص می کند که مشترک چه نوع ایمیل هایی دریافت می کند.
  • یک گزینه لغو اشتراک واضح را ارائه می دهد.
  • ایمیل های تراکنشی و تبلیغاتی را ادغام می کند.
  • شما می خواهید مشتریان بالقوه شما کمپین شما را به عنوان یک سرویس ارزشمند ببینند، نه فقط به عنوان یک ابزار تبلیغاتی.
  • بازاریابی ایمیلی به تنهایی یک روش اثبات شده و موثر است: 89 درصد از متخصصان مورد بررسی آن را به عنوان موثرترین عامل تولید کننده سرنخ خود نام بردند.

اگر از تکنیک‌های دیگری مانند اتوماسیون بازاریابی استفاده کنید، که به شما امکان می‌دهد ایمیل‌هایتان را تقسیم‌بندی کرده و زمان‌بندی کنید تا نیازهای مشتری‌تان را به طور مؤثرتری برآورده کنند، می‌تواند حتی بهتر باشد.

منبع: naserhaghighi.com